loading...
عاشقونه های من و آقاییم
عسل بازدید : 3 جمعه 15 آذر 1392 نظرات (0)

امروز خیلی خسته کننده بود واسمخمیازهاز وقتی هوا سرد شده ونمیشه رفت بیرون جمعه ها خیلی کسل کنندست برامناراحت

امروز ساعت 12 بیدار شدم.آقاییم بیدارشده بود وچایی گذاشته بودقلبتاچشامو باز کردم دیدم گلوم بدجور میسوزه .به آقاییم گفتم اونم سریع پاشد واسم یه لیوان شیر عسل گرم آورد قربونش برم.همونجا رو تخت خوردم خیلی چسبید.یکم باهم برنامه کارز م ا ه وار ه رو دیدیم.آقاییم عشق ماشینه.خیال باطل

بعدش چایی و گز وسوهان آورد و زدیم بر بدن.من تنبل نیستماااااااااا.امروز که مریض بودم آقایی گلمــــــــــ زحمتشوکشید.برنامه که تموم شد خونه رو جارو کشید و تی زد.منم آشپزخونه رو مرتب کردم.ساعت 2:30رفتیم بیرون نهار بگیریم.وای که عجب هوایی بود.محشــــــــــــــــــــــــــرمژهیه جور باحالی ابری بود.خلاصه 2پرس اکبرجوجه زدیم تو رگ.بعدش یه ساعتی توخیابونا چرخیدیمو عشقولی در کردیم.اومدیم خونه عشقم واسم سوپ گذاشت.همش ازم میپرسید چجوری باید درست کنم.یعنی 10بار دستورپختشو پرسیدااااااااااااااا.تا شام حاضر شه یکم منچ بازی کردیمو عشقم یکمی گیتار زد و منم وبلاگ گردی کردم.سوپش فوق العاده خوشمزه شده بود.دستت درد نکنه عزیـــــــــــــــزمقلبمنم واسه نهار فردا ماکارونی گذاشتم.میگم این برنامه د کتر ک پ ی چه مسخره شده جدیدا.قبلا بهتر بود.خلاصه الانم آقایی داره تی وی میبینه منم در خدمت وبلاگمم.

عسل بازدید : 4 جمعه 15 آذر 1392 نظرات (0)

اگه خدا بخواد و این گشادی محترم اجازه بدهزباناومدم که دیگه بنویسما.خیلی وقته  وبلاگ خونی میکنم.اما دیگه دوس داشتم جایی باشه که بتونم راحت حرفامو بگم.الان آقاییم کنارم لالا کردهماچقربونش برم که تا سرشو میزاره خواب 7پادشاه میبینه.اما من جغدم به قول آقاییمنگرانهوا سرد شده دیروزم که برف اومد سرما خوردم من طفلکینگرانبه خاطر همین به آقاییم گفتم امشب نمیتونم چشمکاونم خوابید فداش بشم آقاییم گناه داشت اما چاره ای نبود دیگهناراحتشب جمعش خراب شدکلافهامشب آبجی 2 با شوهرش و آرتین جونم اومدن خونمون.من عاشق این خواهرزادمم.نانازی خاله دلم واسش تنگ شدقلبمنم تندی رفتم بورانی سیب زمینی درستیدم .خوشمزه شده بود.کلا دوس ندارم زیاد سخت بگیرم آخه اونجوری هم خودم معذبم و هم مهمونم .همین باعث میشه رابطه ها کمرنگ شه.بعد از ظهرم از سر کار رفتم خونه مامیم.آبجی ها و زنداداشمم اونجا بودن.دیگه فعلا همینا

عسل بازدید : 5 یکشنبه 05 آبان 1392 نظرات (1)

سلام.این اولین وبلاگمه.من متولد بهار69 ام.قلبآقاییم زمستون 62.تیر90 عقد کردیم و مرداد 92 بعد از یه جشن با شکوه اومدیم خونه عشقولانمون.از این به بعد اینجا از روزانه هام مینویسم خوشحال میشم دوستای جدید پیدا کنم.ماچ

درباره ما
Profile Pic
من خانوم خونه و آقاییم 8.5.90 عقد کردیم.یه ازدواج سنتی .عاقلانه ازدواج کردیم و به امید خدا عاشقانه زندگی میکنیم.زندگیمون هم تلخی داره هم شیرینی.اما واسه رسیدن به آرزوهامون میجنگیم.8 تیر ماه 92 بعد از رویایی ترین عروسی دنیا اومدیم خونه خودمون. خانوم خونه :28/2/1369 آقای خونه:12/10/1362 ورود آقایون مــــــــــــــــمنـــــــــــــــــوع به شـــــــــــــــــــــدت هرکسی دوس داشت منو با اسم عاشقونه های من و آقاییم بلینکه
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 109